ورود
جستجو
سرچشمه
جاذبهها
وبلاگ
جشنوارهها
وبنامهها
نقشه ایران
تماس
جستجو
ایران
جاذبهها
جاذبههای تاریخی
دژها ، قلعهها ، برج و منارهها
قلعه ضحاك هشترود و داستان ضحاک
قلعه ضحاك هشترود : قلعه ضحاك(آژدهاك) یا داش قلعه در هشترود و در ساحل شرقی دریاچه ارومیه و در 95 كیلومتری جنوب تبریز قراردارد. قلعه ضحاك با بیش ا...
×
حبیب علیپور
سهشنبه 30 آذر 1389 | 15 سال پیش
قلعه ضحاك هشترود : قلعه ضحاك(آژدهاك) یا داش قلعه در هشترود و در ساحل شرقی دریاچه ارومیه و در 95 كیلومتری جنوب تبریز قراردارد. قلعه ضحاك با بیش از 3000 سال قدمت بر فراز كوه منفرد، از مكانهای مهم اقوام مانایی و مادها بوده است.این قلعه در نزدیكی هشترود در استان آذربایجان یكی از مكانهای دیدنی است كه در ارتفاع ۲۳۰۰متری از بستر رودخانه قلعه قرار گرفته است. در این قلعه مخازن سنگ، آب انبار، آسیاب، سالن شورا، حمام و دههاآثار دیگر وجود دارد.نیمی از اتاقهای قلعه بی سقف در زمین كنده شده و نیم دیگر در كوه و به صورت حفرهای درآورده شده است.اغلب این حفرهها چاله آبی هم (آب انبار) دارند. همچنین بر دیوارهای این حفرههای سنگی، طاقچههای كوچكی كنده شده است. در داش قلعه ضحاك، تك حفرههائی نیز دیده میشود كه تمام آن را در صخرههای عمودی كوه كندهاند.علاوه بر اینها، آب چشمهای كه در دامنه كوه مقابل قرار دارد با فشار متوسط لولههایی كه در زمین كار گذاشته شده از روی پشته مابین گذشته و به ارتفاع قلعه میرسد. مسیر لوله آب از روی بستری كه در زمین به وضوح نمایان است معلوم میگردد به علاوه تكههای متعددی از لولههای گلی و بقایائی از قالب سنگی كه با بیقیدی از بستر كنده شده است در اطراف دیده میشود. بستر لوله به عرض 50 سانتیمتر و عمق آن حداقل یك متر بوده است. لولههای گلی تقریباً از تكههای خورد تكمیل شده در یكدیگر رفته و در بستر قرار گرفتهاند.این قلعه از تاراج و كندوكاوهای غیرمجاز در امان نبوده و فضای اطراف قلعه پوشیده از حفرههایی است كه توسط غارتگران برای بدست آوردن عتیقه، زیرورو شده است. و اما داستان ضحاک : ضحاک از پادشاهان اسطورهای ایرانیان است. در شاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزه وران است. او پس از کشتن پدرش به ایران میتازد و جمشید را میکشد و بر تخت شاهی مینشیند. با بوسهٔ ابلیس، بر دوش ضحاک دو مار میروید. ابلیس به دست یاری او آمده و میگوید که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد. و بدینسان روزگار فرمانروایی او هزار سال به درازا میکشد تا این که آهنگری به نام کاوه به پا میخیزد، چرم پارهٔ آهنگریاش (درفش کاویانی) را بر میافرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ با ضحاک میخواند. فریدون ضحاک را در البرز کوه (دماوند) به بند میکشد. ضحاک در شاهنامه فردوسی چکیدهٔ گزارش شاهنامه : دوران ضحاک هزارسال بود. رفته رفته خردمندی و راستی نهان گشت و خرافات و گزند آشکارا. شهرناز و ارنواز (دختران جمشید) را به نزد ضحاک بردند. در آن زمان هرشب دو مرد را میگرفتند و از مغز سرآنان خوارک برای ماران ضحاک فراهم میآوردند. روزی دو تن بنامهای ارمایل و گرمایل چاره اندیشیدند تا به آشپزخانه ضحاک راه یابند تا روزی یک نفر که خونشان را میریزند، رها سازند. چون دژخیمان دو مرد جوان را برای کشتن آورده وبرزمین افکندند، یکی را کشتند ومغزش را با مغزسرگوسفند آمیخته و به دیگری گفتند که در کوه و بیابان پنهان شود. بدین سان هرماه سی جوان را آزاد میساختند و چندین بُــز و میش بدیشان دادند تا راه دشتها را پیش گیرند. به گزارش شاهنامه اکنون کـُـــردان از آن نژادند. داستان ضحاک با پدرش: ضحاک فرزند امیری نیک سرشت و دادگر به نام مرداس بود. اهریمن که در جهان جز فتنه و آشوب کاری نداشت کمر به گمراه کردن ضحاک جوان بست. پس خود را به شکل مردی نیک خواه و آراسته درآورد و نزد ضحاک رفت و سر در گوش او گذاشت و سخنهای نغز و فریبنده گفت. ضحاک فریفته او شد. آنگاه اهریمن گفت:«ای ضحاک، میخواهم رازی با تو درمیان بگذارم. اما باید سوگند بخوری که این راز را با کسی نگویی.» ضحاک سوگند خورد. اهریمن چون بی بیم (مطمئن) شد گفت:«چرا باید تا چون تو جوانی هست پدر پیرت پادشاهی کند؟ چرا سستی میکنی؟ پدرت را از میان بردار و خود پادشاه شو. همه کاخ و گنج و سپاه از آن تو خواهد شد.» ضحاک که جوانی تهی مغز بود دلش از راه به در رفت و در کشتن پدر با اهریمن یار شد. اما نمیدانست چگونه پدر را نابود کند. اهریمن گفت:«اندوهگین مباش چاره این کار با من است.» مرداس باغی دلکش داشت. هر روز بامداد از خواب برمیخواست و پیش از دمیدن آفتاب در آن به نیایش میپرداخت. اهریمن بر سر راه او چاهی کند و روی آن را با شاخ و برگ پوشانید. روز دیگر مرداس نگون بخت که برای نیایش میرفت در چاه افتاد و کشته شد و ضحاک ناسپاس بر تخت شاهی نشست. فریب اهریمن: چون ضحاک پادشاه شد، اهریمن خود را به صورت جوانی خردمند و سخنگو آراست و نزد ضحاک رفت و گفت:«من مردی هنرمندم و هنرم ساختن خورشها و غذاهای شاهانهاست.» ضحاک ساختن غذا و آراستن سفره را به او واگذاشت. اهریمن سفره بسیار رنگینی با خورشهای گوناگون و گوارا از پرندگان و چهارپایان، آماده کرد. ضحاک خشنود شد. روز دیگرسفره رنگین تری فراهم کرد و همچنین هر روز غذای بهتری میساخت. روز چهارم ضحاک شکم پرور چنان شاد شد که رو به جوان کرد و گفت:«هر چه آرزو داری از من بخواه.» اهریمن که جویای این زمان بود گفت:«شاها، دل من از مهر تو لبریز است و جز شادی تو چیزی نمیخواهم. تنها یک آرزو دارم و آن اینکه اجازه دهی دو کتف تو را از راه بندگی ببوسم.» ضحاک اجازه داد. اهریمن لب بر دو کتف شاه نهاد و ناگاه از روی زمین ناپدید شد. روییدن مار بر دوش ضحاک: بر جای بوسهٔ لبان اهریمن، بر دو کتف ضحاک دو مار سیاه روئید. مارها را از بن بریدند، اما به جای آنها بی درنگ دو مار دیگر روئید. ضحاک پریشان شد و در پی چاره افتاد. پزشکان هر چه کوشیدند سودمند نیافتاد. وقتی همه پزشکان درماندند اهریمن خود را به شکل پزشکی ماهر درآورد و نزد ضحاک رفت و گفت:«بریدن ماران سودی ندارد. داروی این درد مغز سر انسان است. برای آنکه ماران آرام باشند و گزندی نرسانند چاره آنست که هر روز دو تن را بکشند و از مغز سر آنها برای ماران خورش بسازند. شاید از این راه سرانجام، ماران بمیرند.» اهریمن که با آدمیان و آسودگی آنان دشمن بود، میخواست از این راه همه مردم را به کشتن دهد و تخمهٔ آدمیان را براندازد. گرفتار شدن جمشید: در همین روزگار بود که جمشید را خود بینی فرا گرفت و فره ایزدی از او دور شد. ضحاک زمان را دریافت و به ایران تاخت. بسیاری از ایرانیان که در جستجو ی پادشاهی نو بودند به او روی آوردند و بی خبر از بیداد و ستمگری ضحاک او را بر خود پادشاه کردند. ضحاک سپاهی فراوانی آماده کرد و به دستگیری جمشید فرستاد. جمشید تا صد سال خود را از دیدهها نهان میداشت. اما سر انجام در کنار دریای چین بدام افتاد. ضحاک فرمان داد تا او را با ارّه به دو نیم کردند و خود تخت و تاج و گنج و کاخ او را به دست گرفت. جمشید سراسر هفتصد سال زیست و هرچند به فره وشکوه او پادشاهی نبود سر انجام به تیره بختی از جهان رفت. جمشید دو دختر خوب رو داشت: یکی شهر نواز و دیگری ارنواز. این دو نیز در دست ضحاک ستمگر اسیر شدند و از ترس به فرمان او در آمدند. ضحاک هر دو را به کاخ خود برد و آنان را به همراهی دو تن دیگر (ارمایل و گرمایل) به پرستاری و خورشگری ماران گماشت. گماشتگان ضحاک هر روز دو تن را به ستم میگرفتند و به آشپزخانه میآوردند تا مغزشان را خوراک ماران کنند. اما شهر نواز و ارنواز و آن دو تن که نیک دل بودند و تاب این ستمگری را نداشتند هر روز یکی از آنان را آزاد میکردند و روانه کوه و دشت مینمودند و به جای مغز او از مغز سر گوسفند خورش میساختند. خواب دیدن ضحاک: ضحاک سالیان دراز به ستم و بی داد پادشاهی کرد و گروه بسیاری از مردم بی گناه را برای خوراک ماران به کشتن داد. کینه او در دلها نشست و خشم مردم بالا گرفت. یک شب که ضحاک در کاخ شاهی خفته بود در خواب دید که ناگهان سه مرد جنگی پیدا شدند و بسوی اوروی آوردند. از آن میان آنکه کوچکتر بود و پهلوانی دلاور بود بر وی تاخت و گرز گران خود را بر سر او کوفت. آن گاه دست و پای او را با بند چرمی بست و کشان کشان بهطرف کوه دماوند کشید، در حالی که گروه بسیاری از مردم در پی او روان بودند. ضحاک به خود پیچید و ناگهان از خواب بیدار شد و چنان فریادی برآورد که ستونهای کاخ به لرزه افتادند. ارنواز دختر جمشید که در کنار او بود حیرت کرد و سبب این آشفتگی را جویا شد. چون دانست ضحاک چنین خوابی دیدهاست گفت باید خردمندان و دانشوران را از هر گوشهای بخوانی و از آنها بخواهی تا خواب تو را بگزارند (تعبیر کنند). ضحاک چنین کرد و خردمندان و خواب گزاران را به بارگاه خواست و خواب خود را باز گفت. همه خاموش ماندند جز یک تن که بی باک تر بود. وی گفت:«شاها، گزارش خواب تو این است که روزگارت به پایان رسیده و دیگری به جای تو بر تخت شاهی خواهد نشست. فریدون نامی در جستجو ی تاج و تخت شاهی بر میآید و تورا با گرز گران از پای در میاورد و در بند میکشد.» از شنیدن این سخنان ضحاک مدهوش شد. چون به خود آمد در فکر چاره افتاد. اندیشید که دشمن او فریدون است. پس دستور داد تا سراسر کشور را بجویند و فریدون را بیابند و به دست او بسپارند. دیگر خواب و آرام نداشت. زادن فریدون: از ایرانیان آزاده مردی بود بنام آبتین که نژادش به شاهان قدیم ایران و تهمورث دیو بند میرسید. زن وی فرانک نام داشت. از این دو فرزندی نیک چهره و خجسته زاده شد. او را فریدون نام نهادند. فریدون چون خورشید تابنده بود و فره و شکوه جمشیدی داشت. آبتین بر جان خود ترسان بود و از بیم ضحاک گریزان. سر انجام روزی گماشتگان ضحاک که برای مارهای شانههای وی در پی خوراک میگشتند به آبتین بر خوردند. او را به بند کشیدند و به دژخیمان سپردند. فرانک، مادر فریدون، بی شوهر ماند و وقتی دانست ضحاک در خواب دیده که شکستش به دست فریدون است بیمناک شد. فریدون را که کودکی خردسال بود برداشت و به چمن زاری برد که چراگاه گاوی نامور به نام بُر مایه بود. از نگهبان مرغزار بزاری در خواست کرد که فریدون را چون فرزندی خود بپذیرد و به شیر برمایه بپرورد تا از ستم ضحاک دور بماند. خبر یافتن ضحاک: نگهبان مرغزار پذیرفت و سه سال فریدون را نزد خود نگاه داشت و به شیر گاو پرورد. اما ضحاک دست از جستجو بر نداشت و سر انجام دانست که فریدون را برمایه در مرغزار میپرورد. گماشتگان خود را به دستگیری فریدون فرستاد. فرانک آگاه شد و دوان دوان به مرغزار آمد و فریدون را برداشت و از بیم ضحاک رو به دشت گذاشت و به جانب کوه البرز روان شد. در البرز کوه فرانک فریدون را به پارسائی که در آنجا خانه داشت و از کار دنیا دور بود سپرد و گفت«ای نیکمرد، پدر این کودک فدای ماران ضحاک شد. ولی فریدون روزی سرور و پیشوای مردمان خواهدشد و کین کشتگان را از ضحاک ستمگر باز خواهد گرفت. تو فریدون را چون پدر باش و او را چون فرزند خود بپرور.» مرد پارسا پذیرفت وبه پرورش فریدون کمر بست. آگاه شدن فریدون ازپشت (نسب) خود: سالی چند گذشت و فریدون بزرگ شد. جوانی بلند بالا و زورمند و دلاورشد. اما نمیدانست فرزند کیست. چون شانزده ساله شد از کوه به دشت آمد و نزد مادر خود رفت و از او خواست تا بگوید پدرش کیست و از کدام نژاد است. آنگاه فرانک راز پنهان را آشکار کرد و گفت«ای فرند دلیر، پدر تو آزاد مردی از ایرانیان بود. نژاد کیانی داشت و نسبتش به پشت تهمورث دیوبند پادشاه نامدار میرسید. مردی خردمند و نیک سرشت و بی آزار بود. ضحاک ستمگر او را به دژخیمان سپرد تا از مغزش برای ماران خورش ساختند. من بی شوهر شدم و تو بی پدر ماندی. آنگاه ضحاک خوابی دید و اختر شناسان و خواب گزاران گفتند که فریدون نامی از ایرانیان به جنگ وی بر خواهد خاست و او را به گرز گران خواهد کوفت. ضحاک در جستجوی تو افتاد. من از بیم تو را به نگهبان مرغزاری سپردم تا تورا پیش گاو گرانمایهای که داشت بپرورد. به ضحاک آگاهی رسید. ضحاک گاو را کشت و خانه ما را ویران کرد. ناچار از خانه بریدم و تو را از ترس مار دوش ستمگر به البرز کوه پناه دادم. خشم فریدون: فریدون چون داستان را شنید خونش به جوش آمد و دلش پر درد شد و آتش کین در درونش زبانه کشید. رو به مادر کرد و گفت:«مادر، اکنون که این ضحاک ستمگر روزگار ما را تباه کرده و این همه از ایرانیان را به خاک و خون کشیده من نیز روزگارش را تباه خواهم ساخت. دست به شمشیر خواهم برد و کاخ وایوان او را با خاک یکسان خواهم کرد.» فرانک گفت:«فرزند دلاورم، این سخن از روی دانایی نیست. تو نمیتوانی با جهانی در افتی. ضحاک ستمگر زورمند است و سپاه فراوان دارد. هر زمان که بخواهد از هر کشور صد هزار مرد جنگی آماده کارزار به خدمتش میآیند. جوانی مکن و روی از پند مادر مپیچ و تا راه و چاره کار را نیافتهای دست به شمشیرمبر.» بیم ضحاک و گرفتن گواهی بر دادگری خویش از آن سوی ضحاک از اندیشه فریدون پیوسته نگران و ترسان بود و گاه به گاه از وحشت نام فریدون را بر زبان میراند. میدانست که فریدون زندهاست و به خون او تشنه. روزی ضحاک فرمان داد تا بارگاه را آراستند. خود بر تخت عاج نشست و تاج فیروز ه بر سر گذاشت و دستور داد تا موبدان شهر را بخوانند. آنگاه روی به آنان کرد و گفت:«شما آگاهید که من دشمنی بزرگ دارم که گرچه جوان است اما دلیر و نام جوست و در پی بر انداختن تاج و تخت من است. جانم ازاندیشه این دشمن همیشه در بیم است. باید چارهای جست: باید گواهی نوشت که من پادشاهی دادگر و بخشندهام و جز راستی و نیکی نورزیدهام تا دشمن بد خواه بهانه کین جوئی نداشته باشد. باید همه بزرگان و نامداران این نامه را گواهی کنند.» ضحاک ستمگر و تند خو بود. از ترس خشمش همه بر دادگری ونیکی و بخشندگی ضحاک ستمگر گواهی نوشتند. داستان کاوه: ضحاک چنان از فریدون به ترس و بیم افتاده بود که روزی بزرگان و نامداران را انجمن کرد تا بر دادگری و بخشندگی او گواهی بنویسند و آن را مُهر کنند – همهٔ بزرگان موبدان از ترس جانشان با ضحاک هم داستان شدند و بر دادگری او گواهی کردند. در همین هنگام بانگی از بیرون به گوش ضحاک رسید که فریاد میکرد – فرمان داد تا کسی را که فریاد میکند به نزدش ببرند – او کسی نبود جز کاوهٔ آهنگر. کاوه فریاد زد که فرزندان من همه برای ساختن خورش مارانت کشته شدند و هم اکنون آخرین فرزندم را نیز میخواهند بکشند – ضحاک فرمان میدهد تا فرزند او را آزاد کنند و از کاوه میخواهد تا او نیز آن گواهی را مُهر کند. کاوه نامه را پاره کرده و به زیر پا میاندازد و بیرون میرود. سران از این کار کاوه به خشم میآیند و از ضحاک میپرسند چرا کاوه را زینهار دادی؟ او پاسخ میدهد که نمیدانم چرا پنداشتم میان من و او کوهی از آهن است و دست من بر کاوه کوتاه. درفش کاویانی و چرایی نام آن: کاوه وقتی از بارگاه ضحاک بیرون میآید چرم آهنگریش را بر سر نیزهای میزند و مردم را گرد خود گروه میکند و به سوی فریدون میرودند. این در جهان نخستین بار بود که پرچم به دست گرفته شد تا دوستان از دشمنان شناخته شوند. فریدون با دیدن سپاه کاوه شاد شد و آن پرچم را به گوهرهای گوناگون بیاراست و نامش را درفش کاویانی نهاد. فریدون پس از تاج گذاری پیش مادر میرود و رخست میگیرد تا به جنگ با ضحاک برود. فرانک برای او نیایش میکند و آرزوی کامیابی. فریدون به دو برادر بزرگتر از خودش به نامهای کیانوش و پرمایه میگوید تا به یاری آهنگران رفته و گرزی مانند سر گاومیش بسازند. آن گرز را گرز گاو سر مینامند. پایان کار ضحاک: فریدون در روز ششم ماه (ایرانیان به روز ششم ماه خرداد روز میگفتند( با سپاهیان به جنگ ضحاک رفت. به نزدیکی اروند رود که تازیان آن را دجله میخوانند میرسد. فریدون از نگهبان رود خواست تا همهٔ سپاهیانش را با کشتی به آن سوی رود برساند. ولی نگهبان گفت فرمان پادشاه است که کسی بدون فرمان (مجوز) و مُهر شاه اجازه گذر از این رود را ندارد. فریدون از شنیدن این سخن خشمگین شد و بر اسب خویش (گلرنگ) نشست و بی باکانه به آب زد. سپاهیانش نیز به پیروی از او به آب زدند و تا آنجا داخل آب شدند که زین اسبان به درون آب رفته بود. چون به خشکی رسیدند به سوی دژ (قلعه) ضحاک در گنگ دژهوخت رفتند. فریدون یک میل مانده دژ ضحاک را دید. دژ ضحاک چنان سربه آسمان میکشید که گویی میخواست ستاره از آسمان برباید. فریدون بی درنگ به یارانش میگوید که جنگ را آغاز کنند و خود با گرز گران در دست و سوار بر اسب تیزتک، چو زبانهٔ آتش از برابر دژبانان ضحاک جهید و به درون دژ رفت. فریدون، نشان ضحاک را که جز به نام پرودگار بود، به زیرکشید. با گرزگران سردمداران ضحاک را نابود کرد و برتخت نشست. به بند کشیدن فریدون ضحاک را در کوه دماوند: فریدون هنگامی بر ضحاک ماردوش چیرگی پیدا میکند به ناگاه سروشی بر وی فرو آمده و او را از کشتن ضحاک اژدهافش باز میدارد و از فریدون میخواهد که او را در کوه به بند کشد. در کوه نیز، هنگامی که او قصد جان ضحاک میکند، سروش، دیگر بار، از وی میخواهد که ضحاک را به کوه دماوند برده و در آن جا به بند کشد. فرجام آنکه، ضحاک به دست فریدون کشته نمیشود، بلکه او را در شکافی بنناپدید، با میخهای گران بر سنگ فرو میبندد.
دستهبندی
دژها ، قلعهها ، برج و منارهها
کلیدواژه
قلعه
ضحاك
هشترود
داستان
ضحاک
91K بازدید
تقی
درود بر شما و سپاس از نوشته شما
سهشنبه 30 آذر 1389 | 15 سال پیش
jalil shabani
خیلی خوب بود.
سهشنبه 30 آذر 1389 | 15 سال پیش
مهدی مخلصیان
قلعه سپید ندوشن
هنگامی که وارد شهر ندوشن شوید، از دور قلعه زیبایی را بالای تپهای خواهید دید. این قلعه کوچک قلعه سپید یا سپیده یا سفیده نام دارد.
مهدی مخلصیان
قلعه خرانق
اگر از میبد حدود ۶۰ کیلومتر در جادهای که به سمت طبس میرود برانیم، به روستای زیبایی میرسیم که خرانق نام دارد. روستای زیبایی که در دشتی وسیع در کنار ارتفاعاتی نه چندان بلند جای گرفته و با کاروانسرا و قلعهای بسیار زیبا خودنمایی میکند.
مهدی مخلصیان
ارگ فورگ
درباره روستای فورگ و ارگ آن اندکی پیش از سفرم خواندم و شنیدم. اما شنیدن کی بود مانند دیدن! فورگ روستایی از در بخش درمیان از استان خراسان جنوبی است که در بلندترین نقطه آن ارگی زیبا ساخته شده است.
بابک ارجمندی
قلعه کنگلو معروف به عقاب مازندران
عقاب مازندران یا قلعه کنگلو یادگاری اساطیری
دریاچه کویر
قلعۀ قدیمی ایراج
از دیگر مناطق دیدنی و تاریخی این منطقه میتوان به قلعهای قدیمی که روی ارتفاعات این روستا استوار است، اشاره کرد.
دریاچه کویر
قلعۀ ساسانی گرمه
یکی از مناطق گردشگری گرمه، قلعهای قدیمی ساختهشده از گل، خشت و سنگ است.
دریاچه کویر
قلعۀ بیاضه
قلعۀ بیاضه یکی از کهنترین قلعههای منطقه و در ردیف حصارها و دژهای قابل توجه در ایران است.
دریاچه کویر
قلعۀ انوشیروان عادل
قلعه جندق یا قلعۀ انوشیروان عادل از بناهای تاریخی شهر جندق و تنها قلعۀ مسکونی در ایران کنونیست.
دریاچه کویر
قلعۀ کرشاهی، کارشاهی یا قلعه سردار
این بنا بین رشتهکوه سفیدآب و ملک صدرا واقع شده، در زمان قاجار توسط نایب حسین کاشی ساخته شده
نادر چقاجردی
میل اژدها
بنای سنگی میل اژدها که به نام های دیمه میل و میل آزاد نیز نامیده می شود بنایی ساخته شده از ۱۶ ردیف سنگهای بزرگ تراشیده شده به شکل مکعب مستطیل بوده که بر دامنه تپه ای سنگی در ۵ کیلومتری غرب (جنوب غربی) شهرستان نورآباد و در نزدیکی راه این شهر به روستای آهنگری واقع شده است.
نادر چقاجردی
قلعه کرشاهی
قلعه کرشاهی یکی، از کاملترین و مستحکمترین قلعههای دفاعی فلات ایران، در شمال شهر بادرود و شرق شهر ابوزیدآباد از توابع کاشان قرار دارد.
جمال زعیمی یزدی
چهارطاقی و قلعه باستانی نخلک
چهارطاقی و قلعه باستانی در کنار روستا و معدن سرب نخلک در حدفاصل شهر انارک و چوپانان در مسیر نایین به طبس واقع شده است
رحیم زیوری
قلعه کنگلو، دژی مستحکم در میان کوه های البرز
قلعه کنگلو مانند دژی مستحکم و استوار در میان یک استار طبیعی در بالای دره باستانی آرم ...
محمد رفیعی
قلعه تاریخی مارکوه
قلعه تاریخی مارکوه کتالم. بام رامسرقلعه مارکوه بر بالای کوه مارکوه در سمت شرق کتالم از توابع شهر رامسر واقع شده است.
ابراهیم حقیقی
قلعه خانیک
قلعه خانیک، بنایی بسیار قدیمی ساخته شده از خشت و گل و سنگ بر فراز قله شمالی روستای خانیک (شهرستان فردوس) (خانیک شاه) در بخش مرکزی شهرستان فردوس است
مجتبی ملانظر
گنبد باز
شاهکار معماری مشهور به گنبد باز شکاری، اثری تاریخی از زمان شاه عباس صفوی است که ...
مهرداد زینلیان
قلعه رودخان
دژی استوار بر فراز ارتفاعات جنگلی و مه گرفته فومن (گیلان)
سمانه زارعی
قلعه بهستان
قلعه تاریخی بهستان در ماهنشان زنجان
مهدی مخلصیان
قلعه رودخان
رودخان نام قلعه ای است متعلق به دوره سلجوقیان که بر فراز ارتفاعات جنگلی شهرستان فومن در روستای زیبای رودخان ساخته شده است
جمال زعیمی یزدی
گنبد کاووس
گنبَدِ کاووس (یا گنبد قابوس) مرکز شهرستان گنبد کاووس در استان گلستان ایران است که جمعیت آن براساس سرشماری سال ۱۳۹۰، در حدود ۱۴۴٬۵۴۶ نفر بودهاست.[۷] این شهر به خاطر دارا بودن یکی از بلندترین برجهای آجری دنیا با همین نام که در قرن یازدهم میلادی بنا شدهاست، معروف است.(ویکی پدیا)
سید محمد حسین ماهری
گلپایگان . آثار به جای مانده از دژ باستانی بارو
قلعه یا دژ بارو یکی از صدها آثار تاریخی و باستانی گلپایگان است که از آثار آن فقط دیوار آن به جای مانده است. بنابر شواهد موجود و همچنین پژوهش های نخستین به عمل آمده قدمت این سازه به دوره ی هخامنشیان و دوران حکومت انوشیروان دوم باز می گردد.
عبدل شعبانی
توپ / جزیره هرمز قلعه پرتغالیها
مهدی مخلصیان
کعبه زرتشت
کعبه زرتشت، بنای کوچک و زیبایی در نقش رستم در نزدیکی مرودشت شیراز است. در کوه نقش رستم بجز این بنا، آرامگاههای چند تن از شاهان هخامنشی و چند نقش از دوران ساسانیان و عیلامی نیز وجود دارد.
محمود طالبی
قلعه هاجر آباد، قاین
این قلعه در 2 کیلومتری شرق قاین وبر حاشیه بزرگراه آسیایی قرار گرفته دورادور آن اراضی کشاورزی وقفی است . مجموعه ی سفالهای منقوش و متنوع اطراف قلعه مربوط به قرن سوم و چهارم تا دوره قاجاریه می باشد.
سید محمد حسین ماهری
کبوترخانه های گلپایگان
بیشترین کبوتر خانه هایی که در ایران زمین است در شهرستان گلپایگان واقع شده است .
سید محمد حسین ماهری
گلپایگان . هتل ارگ تاریخی گوگد(عظمت خشت خام)
قلعه-کاروانسرای گوگد از جمله بناهای تاریخی شاخص شهرستان گلپایگان است که توسط سرمایه گذاری بخش خصوصی در سال 1378 به هتل ارگ 3 ستاره تغییر کاربری داد و هم اکنون پذیرای خیل بی شمار گردشگران داخلی و خارجی است .
سید محمد حسین ماهری
مناره سلجوقی گلپایگان
منار گلپایگان(فانوس صحرایی) این سازه ی 18 متری به دلیل واقع شدن در مسیر جاده ی ابریشم به فانوس صحرا معروف است و قدمتی حدود 1000 ساله دارد .
جمال زعیمی یزدی
قلعه پرتغالی های جزیره هرمز
این قلعه که در ضلع شمالی جزیره هرمز و درساحل دریا قرار دارد
مبینا کاشانیان
زندان اسکندر
زندان اسکندر در یزد
نجمه فرشی
قلعه باستانی محمدیه نایین
محمدیه نایین از ورای دیوارهای قلعه محمدیه (عاشورگاه)
تورج جمال
قلعه رودخان
قلعه رودخان که به قلعه “هزار پله” ، “حسامی” و “سكسار” نیز معروف است نام قلعه ای تاریخی در 23 کیلومتری جنوب غربی شهر فومن در بخش مرکزی و دهستان “گوراب پس” استان گیلان است.
محسن دهقانپور فراشاه
برج دیدبانی چیل فراشاه
محسن دهقانپور فراشاه
مجموعه بوکن فراشاه
این مجموعه که بصورت دستکند می باشد دارای چندین تالار بزرگ و کوچک با ستون های گلی است که توسط انسان و بصورت دستکند حفر شده
عدنان مرادی
دخمه سنگی پاوه
دخمه تاریخی پاوه
سید محمد مهدی شریعت زاده
قلعه سُلاسِل
قلعه سُلاسِل با قدمت حدود 2000 سال و در دوران اشکانی و در شهر شوشتر ساخته شده است.
مهرداد زینلیان
قلعه تاریخی شاهدژ
قلعه ای با حدود 1000 سال قدمت بر فراز کوه صفه اصفهان
مهرداد زینلیان
تپه آریایی ها
تپه باستانی آریاییها واقع در روستای رحمت آباد شهرستان خوانسار استان اصفهان
محمد رزازان
برج کاشانه بسطام
برج کاشانه بسطام برج بلند و زیبایی در جنوب شهر بسطام و در شمال شهرستان شاهرود و جنوب خاوری مسجد جامع بسطام است.
عبدل شعبانی
قلعه تاریخی فین هرمزگان
در زمانی که ما کودک بودیم حدود 45 تا 50 سال پیش برج شرقی این قلعه هنوز دوار بود و سقف داشت الان شده نیم دایره و سقف هم ریزش کرده
محمد نورمحمديان
ارك تبریز
ارك تبریز یكی از بناهای تاریخی تبریز به سبك معماری آذری می باشد.
عبدل شعبانی
نمای عالی قاپو از پشت
عکس از قسمت ورودی به طبقات بالا و از داخل کوچه گرفته شده است.
جمال زعیمی یزدی
قلعه پرتغالی ها 2
قلعه پرتغالیها در ضلع شمالی جزیره قشم و در ساحل دریای خلیج فارس قرار دارد.
جمال زعیمی یزدی
قلعه پرتغالی ها
قلعه پرتغالیها در ضلع شمالی جزیره قشم و در ساحل دریای خلیج فارس قرار دارد.
عبدل شعبانی
پاسارگاد
بیائید متفاوت نگاه کنیم . مجموعه پاسارگاد و تخت جمشید را اکثرا دیده اند . اما از دید یک هنرمند عکاس .نقاش . محقق تاریخ . و ... نگاه ها متفاوت است هرکس در پس این صورت ظاهر صورتی دیگر را می بیند . شما چه می بینید
بابک ارجمندی
غار شاپور
غار شاپور در منطقه تنگ چوگان و شهر بیشاپور در شهرستان کازرون مهمترین پایتخت ساسانیان در ارتفاع حدود ۸۰۰ متری از سطح زمین قرار دارد و مجسمهٔ شاپور از یک ستون چکیده غولپیکر که در این غار وجود داشته تراشیده شده و با وجود گذشت ۱۷۰۰ سال همچنان پابرجا میباشد.
مهدی مخلصیان
قلعه کرشاهی بادرود
قلعه کرشاهی، یا قلعه دزدها، قلعهای است که در قسمت شمال شرقی شهرستان نطنز در موقعیت جغرافیایی ۳۳٫۵۵ درجه شمالی و ۵۲٫۰۶ درجه شرقی، واقع در جنوب کویر بندریگ، و در نزدیکی ارتفاعات کوه یخ آب در استان اصفهان قرار دارد.
محمود عطایی
آسباد
نشتیفان شهر آسبادها در خراسان رضوی در 270 کیلومتری جنوب شرقی مشهد
مهدی مخلصیان
ارگ راین
این بنای تاریخی بزرگ با مساحتی بیش از بیست و دو هزار مترمربع، دومین بنای خشتی بزرگ جهان بعد از ارگ بم است. ارگ راین در جنوب غربی شهر کنونی راین در استان کرمان ایران قرار دارد. این بنای خشتی تا حدودی به ارگ تاریخی بم شبیهاست و بر بالای تپهای قرار دارد.
مجید رفیعی
قلعه تاریخی زروند (ورودی شهر کدکن)
محوطه زروند مربوط به دوران پیش از تاریخ ایران باستان
بابک ارجمندی
برج طغرل
برج طغرل از آثار به جا مانده از دورهٔ سلجوقیان میباشد...
حسن گنجی
برج قابوس گنبد کاووس
میل گنبد یا برج قابوس گنبد ، بزرگترین برج آجری دنیا
جمال زعیمی یزدی
قلعه ناصری - ایرانشهر
عکس : جمال زعیمی یزدی - تیر92
شهرت گوزلی
سنگ های قیمتی-قلعه گال-جوشین(ژاسپر)
1-نام منطقه: قلعه گال جوشین -2 موقعیت: مرکز نقشه 1:100000 سیه رود 3 -نوع ماده معدنی: جاسپرهای الوان -4سنگ میزبان: رسوبات آبرفتی بستر رودخانه -5راه...
هادی کرایی
ارگ انار
ارگ شهرستان انار (واقع در شمال استان کرمان) یکی از بناهای خشتی و گلی ایران، سالهاست که در انزوا و فراموشی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند. ...
جواد یوسفی
برج علی آباد
برج علی آباد مربوط به سدهٔ ۸ ه. ق است و در شهرستان بردسکن، روستای کشمر واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۱۲۷ بهعنوان یکی از آثار ...
عبداله پسکوهی
قلعه تاریخی پسکوه
یکی از بناهای قدیمی و تاریخی شهرستان سراوان قلعه پسکوه می باشد که بنای آن به دوره اسلامی و قاجاریه بر می گردد و همچون دیگر قلعه های این شهرستان از...
جمشید رستمی جونقانی
قلعه سردار اسعد جونقان
این بنا در فاصله ی 45 کیلومتری جنوب شرقی شهرکرد و در شهر جونقان واقع شده است و مقر سکونت خان های بختیارى بوده است. علیقلی خان سردار اسعد در سال ۱۳۱۸ ه...
شهرت گوزلی
قلعه گال-جوشین
قدمت قلعه گال-جوشین باستان شناسانی كه قلعه گال-جوشن را بررسی كرده اند، قدمت آن را به هزاره اول قبل از میلاد نسبت داده اند. آنها در كاوش های خود آثاری...
پیام قربانی
قیز قالاسی (قلعه دختر)
قیز قالاسی (قلعه دختر) در میانه كه به شمار 870 جزو آثار ملی محسوب می شود ، برروی كوهی در دو كیلومتری شمال قیز كؤپروسو و به شكل كثیرالاضلاع غیرمنتظم آ...
پیام قربانی
دژ بروانا یا هرم باستانی بروانان
با قدمت چند هزار ساله در یک کیلومتری جنوب صومعه علیا تکه سفال ها و سنگ نوشته های قدیمی در اطراف این تپه ها نشان گر قدمت هزاران ساله آن ها می باشد. تپ...
زینلی ندوشن
قلعه سفیده ندوشن
بنای تاریخی قلعه سفید که متعلق به دوره افشاریه ، زندیه است . برفراز کوهی کم ارتفاع(درسمت شرقی ندوشن) درکناررودخانه عبوری از کنارآبادی که درحال حاضر به...
زینلی ندوشن
برج ها و دروازهای ندوشن (برج و دروازه امامزاده)
برج و دروازه امامزاده: این برج در كنار یكی از دروازه های اصلی ندوشن در دوران زند و افشار واقع شده و حفظ آن بعنوان نمونه ای ملموس از بافت شهری در آن ...
محمد رحمانیان
بزرگترین غار دستی
بابک قیامی میرحسینی
برج لاجیم
برج تاریخی لاجیم، از زیباترین آثار تاریخی بسیار ارزشمندی است، که بر سر گردنهای مرتفع استقرار یافته و از سه طرف به پرتگاههای عمیقی اشراف دارد. در گذش...
نقد و نظر یا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید. ابتدا وارد شوید!
© ۱۳۷۹-۱۴۰۴ نمای ایران
راهنمای سفر و گردشگری ایران
نقشه ایران
درباره نمای ایران
نمای زنده ایران
راهنمای نمای ایران
همکاری با نمای ایران
دریاچه کویر
جاذبههای گردشگری
جاذبههای طبیعی ایران
جاذبههای تاریخی ایران
جاذبههای فرهنگی ایران
کوهها و قلههای ایران
دژها و قلعههای ایران
وبلاگ
محتوای آموزشی
جشنوارههای نمای ایران
بومگردیها
فال و تماشا
پیکمی
پشتیبانان
کلک آزادگان
ویراویر™ راهکار هوشمند
اُیو™ راهکار هوشمندسازی
ووددن؛ دستسازههای چوبی
بابک ارجمندی