ورود
جستجو
سرچشمه
جاذبهها
وبلاگ
جشنوارهها
وبنامهها
نقشه ایران
جستجو
زیبایی شناسی و ترکیب بندی در فیلم
زیبایی شناسی به زبان ساده لذت ناشی از حس هنری است. ترکیب بندی شامل چگونگی چیدمان عناصر صحنه در قاب دوربین است و هنری است که این عناصر را برای پیشبرد داستان، آشکار کردن شخصیت و ایجاد احساسات ترکیب می کند. دانستن قوانین ترکیب شات و استفاده خوب از آنها می تواند مخاطبان شما را از ابتدا تا انتها درگیر خود کند.
جواد رضایی
شنبه 16 اسفند 1399 | 3 سال پیش
زیباییشناسی
را میتوان با اغماض، بررسی فلسفی زیبایی و ذوق تعریف کرد، ولی تعریف دقیق موضوع آن بسیار دشوار است. (هاسپرز 1389) واژۀ زیباییشناسی (Aesthetics) را نخستین بار یک فیلسوف آلمانی به نام باومگارتن درنیمۀ قرن هجدهم به کار گرفت. ریشه اصطلاح استتیک، به واژه یونانی آن (aisthetikos) به معنی آنچه بهوسیله حواس ادراک میشود، بازمیگردد. باومگارتن در سال 1750 کتاب استتیکا را منتشر کرد و در آنجا نوشت: استتیک علم شناخت امر محسوس است. او بعدها از این واژه در اشاره به ادراک زیبایی به کمک حواس، بویژه در هنر، بهره جست. پیدایش اصطلاح زیباییشناسی معرف آن است که زیباییشناسی رشتهای به نسبت جدید است، اما میدانیم که نخستین فیلسوفان یونانی در 2500 سال پیش درباره زیبایی تأمل کرده و سخن گفتهاند. پس تولد زیباشناسی در مقام تفکر فلسفی به معنای وسیع کلمه با تولد کل فلسفه غرب همزمان است. مبحث زیبایی، همواره به عنوان موضوعی دشوار مورد بحث قرار گرفته است. کلمه زیبا را معمولاً برای اشاره به چیزی به کار میبریم که از آن خوشمان آمده است و به خاطر خودش از آن لذت بردهایم، جدا از اینکه متعلق به ما باشد یا نه. اریک نیوتن منتقد هنر و پژوهشگر زیباییشناسی در کتاب معنی زیبایی مینویسد: این قیاس که بگوییم چیزی را که من می نگرم، خوشایند من است، پس آن زیباست، عیبی بزرگ دارد که از نظر هیچ منطقدانی پوشیده نمیماند. در کتاب معنی هنر میخوانیم که زیبایی عبارت است از وحدت روابط صوری در مدرکات حسی ما (رید، 1388). از این دیدگاه، حس تشخیص روابط لذت بخش همان حس زیبایی نامیده شده و مطابق با همان تعریفی از هنر است که میگوید، هنر کوششی است برای آفرینش صور لذت بخش. این صور، حس زیبایی ما را ارضا میکنند و حس زیبایی وقتی راضی میشود که ما نوعی وحدت یا هماهنگی حاصل از روابط صوری در مدرکات حسی خود دریافت کرده باشیم. در کتاب دانشنامه زیباییشناسی درباره اعتقاد برخی از فلاسفه یونان باستان به لذت هشیارانه و متفکرانه از زیبایی میخوانیم که آنها معتقد بودند، جهان زیباست زیرا مقیاس معین، تناسب، نظم و هماهنگی میان عناصر آن وجود دارد (گات، 1389). برخی برای تعیین زیبایی قائل به چهار عامل اصلی داوری، یعنی وحدت، کمال، تناسب و وضوح هستند. برخی معتقدند که زیبایی در فرم هایی وجود دارد که زاییده اعداد باشند. به همین دلیل عدهای میگویند، هنر نتیجه عشق آدمی، عشقی مبتنی بر شهود یا ادراک مستقیم وی از اصول ریاضی طبیعت است. عدهای زیبایی را در همخوانی قانونمند بین اجزا میدانند؛ بهطوری که نتوانیم چیزی از آن کم کنیم یا به آن بیفزاییم یا در آن تغییری دهیم، بیآنکه از خوشایندی آن کاسته شود. برخی سرچشمه زیبایی را وجود فرم های قشنگی می دانند که در هماهنگی با فرم کلی قرار دارند؛ هماهنگی میان اجزا از یک سو و اجزا با کل از سوی دیگر. افلاطون، فیلسوف یونانی درباره زیبایی میگوید: زیبایی واقعی در وجود رابطه و تناسب عناصر نسبت به یکدیگر و کل موضوع و همچنین زیبایی رنگهای آن نهفته است. به عبارت دیگر، تمام زیباییهای اجسام محیط اطراف ما و هرچه میبینیم، در تناسبهای آنهاست (آلیاتوف، 1372). گروهی میگویند: زیبا آن چیزی است که محسوسات ما را در جمع به صورتی هماهنگ دربیاورد و گروهی هم معتقدند که زیبا آن چیزی است که روح را با خشنودی به پرواز دربیاورد. تعاریف ادامه دارد و گوناگونی مفاهیم زیبایی همچنان بحثانگیز است. اومبرتواکو اندیشمند معاصر ایتالیایی در کتاب خود که تاریخ زیبایی نام دارد، نظریه های زیبایی در فرهنگ های غربی را به طور مشروح بررسی میکند و به جز زیبایی در قالب تناسب و هماهنگی، به زیبایی هیولاها، به زیباییهای سحرآمیز و ماورای محسوسات، زیبایهای ی ناارام، ماشین آلات زیبا و رسانهها در ادوار مختلف تاریخ میپردازد. او به وضوح در مقدمه کتاب میگوید: کتاب حاضر بر مبنای این اصل آغاز میشود که زیبایی هرگز مطلق و ثابت نبوده و به تناسب دوره تاریخی و سرزمینی خاص، جنبههای متفاوتی به خود گرفته است (اکو، 1390). نویسندگان کتاب فرهنگ تصویری معتقدند، متأسفانه مطالبی که در زمینه زیباییشناسی نوشته شده به کسالت بار بودن شهرت دارند. مسائل نظری قدیمی، بیآنکه هرگز راهحلی برایشان یافت شود، مدام مطرح میگردند و دربارهشان بحث میشود (والکر و چاپلین، 1385). بنابراین، بهتر است با«واربرتون استاد فلسفه هنر همراه شویم که میگوید: شاید بهتر باشد که دیگر وقتمان را در جستجوی تعریفی جامع و مانع هدر ندهیم (واربرتون 1388). زیبایی و هنر، تعریف ناپذیرند و همه نظریه ها تا حدودی دچار نقصان هستند، زیرا سرشت زیبایی و هنر همواره در حال تغییر است. عجیب اینجاست که در این وادی نسبیگرایی یک ریاضیدان امریکایی در سال 1933 تصمیم گرفت تا احساس زیبایی را اندازهگیری کند. جرج دیوید بیرکهوف روشی برای محاسبه زیبایی تدوین کرد و به فرمول m= O/C رسید. اطلاعات کامل این موضوع در کتاب زیباییشناسی در معماری درج شده و خلاصه آن چنین است: اندازه زیبا شناختی برابر تقسیم نظم بر پیچیدگی است. بر اساس این نظریه، ادراک نیاز به کوشش دارد و مقدار این کوشش بستگی به مقدار پیچیدگی آن چیزی دارد که درصدد درک آن هستیم. بین علایم یک پیام، نظمی برقرار است که شرط لازم برای به وجود آمدن احساس زیبایی است؛ این نظم به گونه های مختلف ظاهر میشود، برای مثال بهصورت تقارن، عدم تقارن، قانون یک سوم و... . براساس این نظریه یک شی وقتی خیلی زیباست که با کمترین علامات ممکن بیشترین نظم ممکن را ارائه کند. بیرکهوف فرمول خود را در مورد نمونه های زیادی از موسیقی و شعر و همچنین زیورآلات و گلدانها آزمایش کرد. البته این فرمول در چارچوب نظریه علایم، در جاهایی خاص مورد استفاده قرار گرفت. اما نتوانست بهعنوان پایه ای برای یک نظریه کامل مطرح شود. بیرکهوف به ناقص بودن نظریه خود آگاه بود و به همین دلیل بعدها تلاش کرد تا با اضافه کردن قواعدی تازه، آن را اصلاح کند. ولی حتی قواعد تکمیلی هم کارساز نشدند و مهم تر از همه، مشکل بنیادی فرمول ـ که نادیده گرفتن زمینههای روانی ـ اجتماعی بیننده است ـ همچنان لاینحل باقی ماند. به نظر میرسد که اندازهگیری زیبایی فقط در چارچوب کاملاً محدود عملی باشد. به این دلیل روش عکس آن ـ یعنی تهیه طرحی براساس محاسبات ریاضی که مشخص کند یک فضا بایستی چطور طراحی شود تا به طور کلی زیبا تشخیص داده شود ـ نیز کاری بیحاصل است (گروتر، 1386). مارک ژیمنز استاد زیباییشناسی در دانشگاه سوربن و نویسنده کتاب زیباییشناسی چیست؟ در جستجوی یافتن پاسخی برای این پرسش، تاریخچه و اندیشه های متعدد فلسفی را کندوکاو میکند و توضیح میدهد که زیبایی، ارزشی نسبی و تابع فرهنگ، تمدن، آداب و رسوم رایج در آن جامعه است. او هیچ کدام از تعاریف گوناگون اصطلاح زیبایی شناسی را جامع و مانع نمیداند و از نسبیگرایی در مقولات زیبایی شناختی سخن میگوید. گوردن گراهام نیز در کتاب فلسفه هنرها: درآمدی بر زیباییشناسی که جایگاه کتاب دانشگاهی را یافته است، نظریه های متفکران بزرگ را به بحث میگذارد و مینویسد: هیچ کدام از این قبیل نظریه ها مورد قبول عام نبوده یا حتی در گستره ای بسیار وسیع مقبول نیفتادهاند. جملگی همان قدر که هوادار داشته، منتقد نیز داشتهاند. گراهام 1390). بیشمار بودن تعاریف، استاد زیباییشناس دانشگاه بوردو فرانسه، پیرسوانه را هم برآن داشته است تا در کتاب خود مبانی زیباشناسی، توضیح دهد که به جای پرسش زیبایی شناسی چیست؟ بهتر است بپرسیم که زیبایی شناسی شامل چه چیزهایی میشود و چه چیزهایی را در برنمیگیرد. او پس از پاسخ به این پرسش ها اعلام میکند که کار زیبایی شناسی دقیقا این است که نقاط قوت اثر را آشکار کند و تار و پود سازنده آن را به بررسی بگذارد و در یک کلام، محسوس را به معقول تبدیل کند (سوانه 1389). اگر به آرای ژیمنز بازگردیم، خواهیم دید که نظریه عمومی زیبایی شناسی ای وجود ندارد که بتواند حوزه حساسیت، خیال و آفرینش هنری را به طور همه جانبه در برگیرد و این واقعیتی است که فلسفه هنر باید آن را بپذیرد (ژیمنز1390). وی در پایان کتاب خود نتیجه میگیرد که نقش اصلی زیبایی شناسی، کمک به تفسیر آثار هنری جدید است و اگر به دنبال معیاری برای توضیح و تفسیر هنری میگردیم، نباید در حوزه های استعلایی جست و جو کنیم، بلکه خود اثر بهترین راهنمای ما خواهد بود؛ آثاری که خود واضع معیارهای جدیدند. نویسنده در سطرهای پایانی کتاب خود عنوان میکند که هنر به مسئله اساسی فلسفه مبدل شده است؛ زیرا از نظر فیلسوفان، هنرمندان افرادی هستند که میتوانند با یک ژست، رنگ یا صوت چیزی را بیان کنند که مباحثات و مفاهیم فلسفی هرگز یارای بیان آنها را نداشتهاند. چنین نگرشی به وضوح در پایان کتاب پرسش از هنر نیز مشاهده میشود. اصلیترین پرسش از هنر آن است که این پرسش را کسانی میپرسند که به آثار هنری، نه صرفا به ایده یا صورت ذهنی هنر، علاقهمندند. در نهایت باید به خود آثار هنری بازگردیم (واربرتون 1388). زیبایی شناسی به طور کلی، پدیده هنری برجای مانده از معماری یا نقاشی یا موسیقی را پوشش می دهد. به زبان ساده لذت ناشی از حس هنری، با زیبایی پر شده از این قطعه هنری است. خلاقیت بصری و زیبایی شناسانه حاصل رنگ و چیدمان است که به بینندگان می رسد. تجربه زیبایی شناسی از درک و قدردانی از کار حاصل می شود. جذابیتی که جلب توجه می کند زیبا تلقی می شود. زیبایی و برازندگی از خصوصیات اساسی و خاص زیبایی است که معنی کار را تعیین می کند. وقتی معنی به مخاطب رسید و تصدیق کرد، آن وقت تجربه زیبایی شناختی است. رویکرد زیبایی شناختی یک شی (object) را تفکیک می کند و هسته اصلی یک چیز یا صحنه خاص را که تحت مطالعه است، بزرگنمایی می کند. نظریه زیبایی شناسی فیلم، اعمال متخصصانی است که چارچوب سانسور سینمایی را در سراسر قاره پیموده اند. زیبایی شناسی و سینما به عنوان متافیزیکی از مهارت خلاقیت تعریف می شود و منبع تعیین کننده آن جذابیت معاصر متفکران روشمند در مورد تلقینات بلغمی در موضوع اصلی در پیش فرض های سینمایی و الزامات جریان اصلی در زیبایی شناسی تا نمایشگاه خاص یک هنر است. فیلم خاص یک فیلم سینمایی اغلب با روش هنری ارائه می شود. با این وجود ، سرزمین یکسانی را به طور کامل مشخص نمی کند. نظریه فیلم نسبتا هدف اصلی پند و اندرز مربوط به تقریب های غیرقابل تعیین فیلم است و ممکن است از یک تسلط دست محکم که از دایره داخلی کره آن پوشیده نشده نشات بگیرد. این نمایش نمایشی گسترده تر از دو هنر ادغام خود با استفاده از هزاران روش، فنون، نیروی انسانی، دستگاه ها و حتی مشارکت ادبیات از نظر فیلمنامه نویسی سینمایی به ویژه در نوشتن فکری خطوط فیلم ، فیلم نامه ها است. و چارچوب های استوری بورد، به علاوه توانایی و مهارت و استعداد بازیگران و کارمندان و کارگردانانی که در ساخت یک فیلم خاص نقش دارند را به آن اضافه کنید. درست مانند ازدواج دو ستون هنر، این اتحاد زیبایی شناسی و تئوری فیلم در یک فیلم سینمایی است. یک فیلم را می توان به عنوان یک استخر بزرگوار برای خادمان مختلف هنر به کار برد. در سینمای جهان فیلم های Moulin Rouge, Magnolia, Serenity و... از فیلم های معروف از لحاظ زیبایی هستند. زیبایی شناسی مبحث بسیار بزرگی است. مانند اکثر حوزه های فلسفه و تاریخچه غنی از بحث و تغییر دارد. زیبایی شناسی شاخه ای از فلسفه است که با ماهیت هنر، زیبایی و سلیقه، با ایجاد و قدردانی از زیبایی سروکار دارد. از نظر علمی بیشتر به عنوان مطالعه ارزشهای حسی یا حسی-عاطفی تعریف می شود که گاهی اوقات قضاوت احساسات و چشایی نامیده می شود. به طور گسترده تر، محققان این حوزه زیبایی شناسی را به عنوان تأمل انتقادی درباره هنر، فرهنگ و طبیعت تعریف می کنند. نظریه زیبایی شناسی خاص تر، غالبا با پیامدهای عملی، مربوط به شاخه خاصی از هنرها به حوزه های زیبایی شناسی مانند نظریه هنر، نظریه ادبی، تئوری فیلم و تئوری موسیقی تقسیم می شود. مثالی از نظریه هنر، نظریه زیبایی شناسی به عنوان مجموعه ای از اصول اساسی کار یک هنرمند خاص یا جنبش هنری است: مانند زیبایی شناسی کوبیستی. انواع مختلف فرهنگ های مختلف را بررسی کنید، به عنوان مثال ، زیبایی شناسی بصری ژاپنی به روشی متفاوت از زیبایی شناسی اروپای غربی، که همان سلطه بر آثار فرهنگ ما است، توسعه یافت. به نقاشی های مربوط به همه دوره های مختلف نگاه کنید و ببینید که چگونه زیبایی شناسی قرون وسطایی با آنچه در دوره رنسانس جایگزین آن شده بود متفاوت بود، باز هم همان نقاشی که هنوز هم بیشتر ترکیب تصویری قاب فیلم را تحت تأثیر قرار داده است. نظیم عناصر، رنگ، صدا و خط در صفحه در بررسی میزانسن، شروع به بررسی چگونگی کارکرد فرم و محتوا برای انتقال معنی می کنیم. فرم نحوه چیدمان عناصر و محتوا خود عناصر است. این باعث می شود که ما ببینیم که چگونه می توانیم بازیگرانمان را به صورت رسمی و کمتر به طور رسمی تنظیم کنیم. تنظیمات قرارگیری دوربین و رنگ و نور برای یک عکس مشخص برای دستیابی به بیشترین تاثیر ممکن برای آنچه می خواهیم بگوییم.
عوامل موثر بر زیبایی و ترکیب بندی
: • تقارن (Symmetry): این قاب به دو تصویر منطبق تقسیم می شود. در بدن انسان می گوییم نیمه چپ و راست متقارن هستند، اگر این بدانید که دو نیمه صورت ما کمی متفاوت است و اگر دقیق باشند، کمی ناراحت کننده است، این تا حدودی یک توهم است. • عدم تقارن (Asymmetry): قاب کاملاً به یک اندازه متعادل نیست، اما تعادل از طریق ترکیبی از اشیا و شدت رنگ و اندازه حاصل می شود. عدم تقارن را می توان از نظر زیبایی ناخوشایند جلوه داد، که به معنای ایجاد عدم تعادل از چنان تناسبی است که توجه ناخواسته را به ترکیب خود جلب کند. اثر شب پرستاره از ون گوگ نمونه بسیار خوبی برای عدم تقارن است. • تمرکز گرافیکی (Graphical Focus): توانایی هنرمند در استفاده از خط و شکل هندسی برای انتقال معنا با هدایت چشم ما به مکان خاصی از قاب یا ایجاد روحیه عاطفی یا روانی کمک می کند. • قانون سوم (Third of Rouls): این به تصور اینكه قاب دارای یك پوشش مشبك باشد كه فضا را به صورت افقی و عمودی به یك سوم تقسیم می كند اشاره دارد. در ترکیب کلاسیک برای فیلم، چشمان شخصیتی که ما روی آن تمرکز کرده ایم در جایی در امتداد خط 1/3 بالای قاب قرار دارد. همانطور که در همه این قوانین رهنمودهایی هستند که غالبا به نفع موقعیتی که به یک دلیل داستانی انتخاب می شود و می تواند زیبایی استاندارد را نادیده بگیرد نادیده گرفته می شوند. • فضا روبرو (Look Room): داشتن فضای خالی بصری کافی بین نگاه شخصیت و لبه قاب مقابل برای بیننده برای درک انرژی بصری حضور خارج از صفحه شخصیت یا کنش دیگر. • طراحی تولید (Product Design): ترکیبی از تنظیمات و لباس برای ساختن همه چیز در قاب بصری غیر از نورپردازی که تهیه کننده، فیلمبردار و خدمه او است. مخاطبان به طور واضح نسخه های پر زرق و برق طراحی را برای فیلم مشاهده می کنند و اغلب جوایز دریافت کننده را دریافت می کنند، اما کاری که کمتر مورد توجه قرار می گیرد اغلب فوق العاده ترین است. • نورپردازی (Lighting): روشهای زیادی برای طراحی و توصیف نورپردازی برای فیلم وجود دارد: کلیدهای کلیدی، کم کلید، کنتراست بالا، کنتراست کم، نرم، سخت، خنک ، گرم ، گرم ، سرد و تغییرات مختلف در این بین. باز هم ، تئوری رنگ چیزهای زیادی وجود دارد که ما اکنون به آنها نمی پردازیم ، اما شما باید قادر باشید موارد زیر را تشخیص دهید Key Light: اصلی ترین منبع نور برای یک عکس مشخص است. ممکن است نور خورشید از طریق پنجره، چراغ روی میز، نور روز در پاسیو صبح و غیره باشد Fill Light: منبع ثانویه نور برای عکس، به این معنی که به اندازه نور اصلی قوی و شدید نیست. ممکن است اتاقی با چراغی روی میز روشن شود، اما در شومینه آتشی وجود دارد که از طرف دیگر درخشش ملایمی می دهد. پر کردن نور اغلب برای بدست آوردن سه بعدی بودن به عنوان ابزاری بصری مجسمه سازی استفاده می شود. High key: منبع اصلی نور برای عکس روشن است و کاملاً به طور مساوی روشن می شود و اجازه می دهد بیشتر کادر دیده شود. از سایه های تند جلوگیری می شود و احساس خوشبینی ایجاد می شود که اغلب در کمدی استفاده می شود. Low Key: نور اصلی یک عکس کم نور است و بیشتر عکس در مناطق تاریکی می افتد. بی نظمی سطح روشنایی احساس واقعی تری را ایجاد می کند که خود را به کارهای جدی تری می بخشد. High Contrast: عکس فقط از یک منبع روشن می شود یا آن منبع چنان غالب است که نور پر کردن به سختی قابل مشاهده است. فیلم نوآر از این تکنیک که تا حدود زیادی توسط فیلمسازان اکسپرسیونیست آلمانی دهه 1920، در دوران سکوت توسعه یافته است، بسیار استفاده می کند.
دستهبندی
آموزش
کلیدواژه
زیبایی شناسی
ترکیب بندی
زیبایی
15952 بازدید
سپیده
بسیار هم عالی آقای رضایی
سهشنبه 19 اسفند 1399 | 3 سال پیش
علیرضا آسیابان
روایت و شرح مختصری از انواع آن
از آنجا که «روایت» در مبداء، از حوزه های ادبی بیان می شود و اکنون در دنیای visual (بصری) راه پیدا کرده است؛ در این بخش خواهان توضیحاتی مختصر از مبحث گسترده روایت در فیلم می باشیم تا شاید، جوابی در راه رسیدن ما به مقصد باشد.
عمار کیوانی
استفاده از نور طبیعی یا مصنوعی در فیلمبرداری
بسیاری از هنرمندان عرصه تصویر قطع به یقین تا به حال با این سوال مواجه شدهاند که آیا کار با استفاده از نور طبیعی بهتر انجام میشود یا نور مصنوعی؟ تفاوتهای نور طبیعی و مصنوعی در چیست؟این نوشتار پاسخ به این پرسش است
عباس رحمانی
موسیقی فیلم
با توجه به اینکه تولید محتوای ویدئویی و فیلمسازی از اصلیترین هنرهای تجسمی هستند اما اهمیت هماهنگی موسیقی و تصویر انکارناپذیر است. در هر صحنه فیلم یا ویدئو، کارگردان در تلاش است تا مفهوم خاصی را بیان کند. نورپردازی، مکان فیلمبرداری و...انتخاب دقیق این المانها باعث ایجاد ذهنیت در مخاطب میشود. از میان ابزراهای هنری فیلمسازی، موسیقی یکی از حیاتیترین آنها بهحساب میآید.استفاده از موسیقی معروف برای انتقال حس فیلم یا ساخت موسیقی در جهت خلق حس جدید در مخاطب، موجب ماندگاری یک اثر در ذهن بیننده می شود.
جشنواره ها نمای ایران
راهنمای شرکت در جشنواره فیلم کوتاه زادگاه
چگونه در جشنواره فیلم کوتاه زادگاه شرکت کنم. پاسخ به سوال هایی که شما جهت شرکت در جشنواره دارید.
نقد و نظر یا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید. ابتدا وارد شوید!
© ۱۳۷۹-۱۴۰۲ نمای ایران
راهنمای سفر و گردشگری ایران
نقشه ایران
درباره نمای ایران
راهنمای نمای ایران
وبنامهها
جشنوارههای فیلم و عکس
همکاری با نمای ایران
دریاچه کویر
پیشنهاد سفر
جاذبههای گردشگری
جاذبههای طبیعی ایران
جاذبههای تاریخی ایران
جاذبههای فرهنگی ایران
کوهها و قلههای ایران
دژها و قلعههای ایران
وبلاگ
محتوای آموزشی
جشنوارههای نمای ایران
بومگردیها
وبنامه هوم
بابک ارجمندی
فروشگاه واقعیت مجازی
ساخت وبسایت رایگان
دوستان
ویراویر™ راهکار هوشمند
انتشارات کلک آزادگان
ووددن؛ دستسازههای چوبی
آنشلف؛ دستسازههای ایرانی
وبسایت فرناز فرود
وبسایت مجید حمیدا